اقتصاد ایرانی: علی نقی خاموشی نزدیک به سه دهه مسئولیت اتاق بازرگانی ایران را بر عهده داشته و در تمام این مدت، با حاجعلاءالدین میرمحمد صادقی ارتباط کاری نزدیک داشته است. البته همان گونه که او نیز در این گفت وگو اشاره می کند، رابطه اش با حاج علاء به پیش از پیروزی انقلاب اسلامی باز می گردد. این هفته مراسم گرامیداشتی برای علاالدین میرمحمدصادقی شده بود. به همین بهانه گپ و گفتی کوتاه با علینقی خاموشی در مورد سال های رفاقتش با میرمحمدصادقی ترتیب دادیم.
آشنایی شما با آقای میر محمد صادقی از چه زمانی آغاز شد؟
آشنایی من با حاج علاءالدین میر محمد صادقی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی صورت گرفت. ما دوستان مشترکی داشتیم و جلسات متعددی در کمیته تنظیم اعتصابات با هم در مورد وضعی که برای اقتصاد خانواده ها پیش میآمد برگزار می کردیم که در این جلسات به اصطلاح پیشنهادها و راه حلهایی در مورد مشکلات ناشی از اعتصابات و آثار آن مطرح می شد. در این کمیته در خدمت آقای میر محمد صادقی و تعدادی از دوستان دیگر بودیم و بعد از آن به فرمان امام به اتاق بازرگانی رفتیم و در آنجا فعالیت ما نزدیک به مدت 27 سال طول کشید. ما درکارهای زیادی با آقای میر محمد صادقی همکاری داشتیم و در این مدت من در حوزه اخلاق اجتماعی و خدمت به مردم مسایل زیادی را از ایشان آموختم.
کمیته تنظیم انتصابات چه فعالیتهایی داشت و این تنظیم به چه صورتی بود؟
ما در این جلسه مقدماتی بحثمان در مورد این موضوع بود که اعتصابات شمشیری دو لبه است و میتواند لطمات زیادی به اقتصاد بزند و دولت جدید پس از پیروزی انقلاب اسلامی را دچار مشکلات عدیدهای نماید. به دنبالاین بودیم که بعد از گفتگوها بهاین نتیجه رسیدیم تنظیم اعتصابات به دست این گروه باشد، یعنی با دستور و تصمیم این کارگروه اعتصابات انجام گیرد. همچنین بخشی از این اعتصابات برای دستگاههای دولتی بود. وقتی اعتصاب می کردند از حقوق و مزایا محروم می شدند و دولت به آنها حقوقی نمیداد. لذا یک کار دیگر گروه این بود که از طریق افراد خیر پولهایی جمع و به عنوان کمک هزینه به این افراد پرداخت شود . این مبنای کمیته تنظیم اعتصابات بود.زمانی که پیشنهاد شد این کمیته تشکیل شود امام چند نفری را برای این کار معرفی کردند که از جمله آنها مهندس بازرگان و آیت الله هاشمی رفسنجانی در رأس بودند و ما نیز کارهای خودمان را می کردیم و در این مسایل دخالت نداشتیم.
مهندس بازرگان برای شکستن اعتصاب به پالایشگاه آبادان رفتند. در آن زمان وظیفه ما ساماندهی به این شکل مبارزه بود و باید طوری کارها را هماهنگ میکردیم که از این اعتصابات ضرری متوجه ملت نشود و یا این ضرر به حداقل برسد. کارخانههایی که اعتصاب می کردند برای سخنرانی می رفتیم و کارکنان را تهیج می کردیم سر کار برگردند.
آقای میر محمد صادقی و گروهی دیگر از این افراد که برادر من نیز جزء آنها بود در این امور فعالیت میکردند. این افراد یا خودشان از خودشان هزینه میکردند و یا از مردم پولهایی را به همین منظور جمعآوری میکردند. این افراد چون معتمد مردم بودند، حتی افرادی در خارج از کشور که با این گروه ارتباط داشتند در این حوزه مشارکت میکردند مانند فردی به نام بهمن که کویتی بود.در مسجد لرزاده با مرحوم فلسفی و برادر مرحوم فلسفی صندوقهای قرض الحسنه را در مساجد را پایهگذاری کردند. کار صندوقهای قرضالحسنه از مسجد لرزاده شروع شد و به مرور به آنها پیوستند. این امر به شهرستانها نیز رسید و بعد برایاینکه نظام اقتصادی را گسترش دهند سازمان اقتصاد اسلامی را تأسیس کردند.سهام آن فروخته شد ولی بانک می گفت ما اجازه نمیدهیم یک شبکه مالی در کنار ما تأسیس شود و ما کنترل نداشته باشیم. در ابتدا قرار بود تبدیل به بانک اسلامی شود اما در دولت اولیه آقای بازرگان مخالفتهایی شد.اوایل همه صندوقها زیر نظر سازمان اقتصاد اسلامی فعالیت میکردند. در هر محل که عدهای در مسجد جمع میشدند و مؤسسه صندوق قرض الحسنه تشکیل میدادند، سا زمان اقتصاد اسلامی از آنها حمایت میکرد و آموزشهای لازم را به آنها میداد تا کمکها و سرمایههای این صندوق از بین نرود و حالت بهرهای ایجاد نشوند. این یکی از کارهای اساسی بود که تاکنون ادامه دارد.
نقش بازار در پیشبرد اهداف انقلاب قبل و بعد از مبارزه چگونه بود؟
اصولاً بافت کشورهای اسلامی به خصوصایران از زمانهای قدیم این گونه بوده که بازار و روحانیت و دولت یک جا جمع می شدند و با هم حرکت میکردند. هر جا این سه در کنار هم بودند دولتها پیروز بودند و هر جا اختلاف بود بدبختیها شروع میشد. اگر به ساختار عمرانی نگاه کنید می بینید مدرسه سپهسالار و مجلس شورای اسلامی در کنار بازار قرار دارند و در اصفهان و هر کدام از پایتختها همین طور بوده است.این حاکی از این بود کهاین سه ضلع با هم هماهنگ است و اگر دقیقتر نگاه کنیم این از دوران قبل از صفویه وجود داشتهاست. در واقع اینها پشت به پشت هستند و اکنون هم بهاین صورت است. اکنون حوزهها توسط بازار ( به صورت عام) اداره می شود. همین الان که در جمهوری اسلامی هستیم دستگاه روحانیت حاضر نیست از دولت پول بگیرد ضمناینکه دولت هم حاضر نیست پول بدهد.نسبت خمس و زکات به شغل افراد است. کارمندان در حجم کم خمس و زکات میدهند و بیشتر سهم بازاریها است. این انسجام، انسجام ارگانیک است و در تمام انقلابها و اتفاقاتی که افتاده بازار پیشانی اتفاقات بوده است.بازار را که میکوبیدند روحانیت نیز کوبیده میشد. اعتصاب بازار برای کوبیدن حکومتها بود. من همه را دیدم. محمد رضا شاه در طول دورانش که شاید 30 سال بود، همیشه نخست وزیرها را که تغییر می داد، ماجرا از بازار شروع شده بود. دو اعتصاب به سومی نمی رسید که داستان را ختم می کردند.در این قضایا بازار منسجم نبود؛ کمااینکه اکنون نیز نیست. چه خوب بود بازار منسجم بود که اگر بود باز کمتر به بلایای سیاسی مملکت بر می خورد.
ایشان چه ویژگی های شاخص رفتاری دارند؟
ایشان یک الگوی مومن و موفق در اقتصاد هستند.